English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3745 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
backlog U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
estrogen U هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
macron U علامت "-" که بالای حروف صدادار گذارده میشود تاصدای ان بلندتر شود
selling race U مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
pillotage U وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
toll thorough U وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
loading for contingencies U کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
groundage U حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی
transit duty U حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
paddle boats U کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
paddle boat U کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
cycle stock U موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
withholding tax U مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
salvaging U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvage U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
withholding taxes U مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
salvages U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaged U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
table money U فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
turnover U تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
dumb well U چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
back pressure turbine U توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
We consider it a great honor to have you here with us tonight. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
fishbone mine U سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
surcharges U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
general store U فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
perpetual inventory U فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
earmarked stock U موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
stock evaluation U بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
stockades U جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockade U جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
order book U دفتر سفارشات
customer U ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
customers U ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
androgen U هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
erogenous U ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
prepositive U درجلو گذارده شده سرکلمهای
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
he is rightly named U بمناسبت یادرست اورانام گذارده اند
it was basedon evclid U اساس ان روی اقلیدس گذارده شده بود
stocked U موجودی موجودی کالا
stock U موجودی موجودی کالا
bolster U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
proprietary company U شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
bolstered U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
tryworks U کوره اجری دارای سه پایه کار گذارده شده در ان
bolsters U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
isogamete U سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sexes U احساسات جنسی روابط جنسی
sex U احساسات جنسی روابط جنسی
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
periodic stock check U کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
concerns U بابت
thereat U از ان بابت
by impl <adv.> U از آن بابت
behalf U بابت
concern U بابت
thereupon <adv.> U از آن بابت
thereat <adv.> U از آن بابت
subsequently <adv.> U از آن بابت
particular redemption U بابت
consequently <adv.> U از آن بابت
at that [at that provocation] <adv.> U از آن بابت
as a result <adv.> U از آن بابت
items U بابت
item U بابت
in this manner <adv.> U از آن بابت
in consequence <adv.> U از آن بابت
by implication <adv.> U از آن بابت
therefore <adv.> U از آن بابت
whereby <adv.> U از آن بابت
in this way <adv.> U از آن بابت
hence <adv.> U از آن بابت
as a consequence <adv.> U از آن بابت
in this wise <adv.> U از آن بابت
in this vein <adv.> U از آن بابت
particulars U بابت
therein U از ان بابت
for that reason <adv.> U از آن بابت
thus [therefore] <adv.> U از آن بابت
in this respect <adv.> U از آن بابت
in this sense <adv.> U از آن بابت
insofar <adv.> U از آن بابت
whereat U که از ان بابت
in so far <adv.> U از آن بابت
as a result of this <adv.> از آن بابت
for this reason <adv.> U از آن بابت
Zahir-Shahi design U طرح ظهیر شاه [این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
on this score U از این بابت
on my own account U بابت خودم
regard U بابت باره
regarded U بابت باره
regards U بابت باره
paticular U خصوصی بابت
chimney U بخاری
radiator U بخاری
heater U بخاری
gaseous U بخاری
stoves U بخاری
halituous U بخاری
heaters U بخاری
steam lance U یخ اب کن بخاری
stove U بخاری
radiators U بخاری
chimneys U بخاری
bigness U بزرگی
hugeness U بزرگی
hauteur U بزرگی
augustness U بزرگی
magnitude U بزرگی
masterdom U بزرگی
supercilicusness U بزرگی
dignity U بزرگی
bulkiness U بزرگی
voluminosity U بزرگی
sizes U بزرگی
magnifcation U بزرگی
size U بزرگی
magneficence U بزرگی
massiveness U بزرگی
grandness U بزرگی
enlargement U بزرگی
gentility U بزرگی
grandeur U بزرگی
largeness U بزرگی
gloriousness U بزرگی
greatness U بزرگی
voluminesity U بزرگی
enlargements U بزرگی
sickleave U مرخصی بابت ناخوشی
gigabyte U یک هزار میلیون بابت
In this matter U در این بابت [قضیه]
therewith U از ان بابت علاوه بر این
for ones own hand U بابت خود شخص
steam pile driver U شمعکوب بخاری
chimneypiece U نمای بخاری
steam pile driver U دنگ بخاری
pokers U سیخ بخاری
fire-irons U لوازم بخاری
steamship U کشتی بخاری
poker U سیخ بخاری
stoker U سیخ بخاری
stovepipe U لوله بخاری
turn cap U خفه کن بخاری
vapoury U بخاری بخارمانند
chimney piece U پیش بخاری
chimneypiece U گچ بری بخاری
electric heater U بخاری برقی
grated U بخاری تو دیواری
grates U بخاری پنجرهای
fireplaces U بخاری منقل
fire side U بخاری دیواری
fireplace U بخاری منقل
grates U بخاری تو دیواری
fire guard U پیش بخاری
mantel board U در بالای بخاری
firesides U پای بخاری
fire side U پای بخاری
fireside U پای بخاری
grate U بخاری پنجرهای
grate U بخاری تو دیواری
fire place U بخاری دیواری
grated U بخاری پنجرهای
fire screen U پنجره بخاری
chimneys U بخاری دیواری
soot U دوده بخاری
chimney U بخاری دیواری
mantelpiece U نمای بخاری
tun U لوله بخاری
mantelpieces U نمای بخاری
mantlepieces U نمای بخاری
chimney breast U سینه بخاری
chimney breasts U سینه بخاری
steam brake U ترمز بخاری
steam hammer U چکش بخاری
andiron U پیش بخاری
fender U پیش بخاری
interior heater U بخاری اتومبیل
radiators U خنک کن بخاری
radiator U خنک کن بخاری
on the score of neglect U بعنوان غفلت ازاین بابت
social security contributions U پرداختی بابت تامین اجتماعی
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
formidability U استحکام بزرگی
eminency U برامدگی بزرگی
headships U بزرگی برتری
man and boy U چه در کودکی چه در بزرگی
vastity U عظمت بزرگی
headship U بزرگی برتری
megacephaly U بزرگی بیش از حد سر
vastness U عظمت بزرگی
vastitude U عظمت بزرگی
immeasurableness U بزرگی بی اندازه
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1popsicle
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com